فرشته زميني روزت مبارك
دختر زیبای من ! تو همان خوده منی ... راه برو ... کودکی کن ... آرزو کن ... رویاهایت را من میبافم ... میان گیسهای خرماییات ... بدو ... زمین بخور ... بزرگ شو ... من تمام دردهایت را به جان میکشم ... دختر زیبای من خوشحال باش ... تو بزرگترین نعمت زندگ...
100 روزگي دختر نازم... عشقم... زندگيم
جغجغه گرفتنت تو صد روزگي دنيااااام عزيز دلم صد روزگيت مبارك امروز دقيقا صد روز است كه در دنياي ما هستي صد روز است كه مال مني سلناي من... من اين روزهاي كوچكي و كودكيت را در اين وبلاگ ثبت ميكنم تا وقتي بزرگ شدي و رشد كردي و خودت خواندي اش بداني كه چقدر كوچك بودي و چقدر لحظه به لحظه بزرگ شدنت براي ما شيرين بوده و بداني كه مادر و پدرت چقدر دوستت دارند شايد روزي برسد كه من نباشم تا برايت از زيبايي هاي بودنت و بزرگ شدنت بگويم اين وبلاگ گواه و شاهد خوبيست از عشق من و بابايي به تو نازنينممممم كه عاشقانه دوستت ميداريم سلناي ناز❤️ امروز كاملا غلت زدي...
عكساي سه ماهگي دخترنازم با مامان جونش
سه ماهگي سلنا جووووونم
امروز هشتم تير جمعست 92 روزته سومين ماهگردته پرنسسم حموم بردمت رامپر سفيد بنفشت رو كه خاله جونت واست خريده بود بهت پوشوندم بابا جون هم زحمت كشيد واست يه كيك خوشگل خريد خيلي ذوق ميكردي نازنيم همه عكسات رو به كمك بابا بهمن انداختيم بعدش هم كيكت رو برديم خونه مامان صغري كه اونجا هم واست يه جشن بگيريم عمه سميينا و عمو بهرامينا هم اونجا بودن از ديدنت خيلي خوشحال شدن... كلي بازيت دادن و قربون صدقت رفتن بابا بهمن هم تدارك جوجه ديده بود واسه شام حاضر كرد خورديم بعد شام هم كلي باهات عكس انداختيم سلناي قشنگم روز به ياد ماندني بود و كلي خوش گذشت الان ديگه خيلي بزرگ شدي زندگيم كامل غلت ميخوري رو شكمت ميخوابي سرت رو بالا...
عكساس سلنا جونم از دوماهگي تا سه ماهگيش😍😍😍
عكس هاي بعد تولد سلنا جوووونم
روز دومًتولد سلنا جونمعكس روز دوم سلنا جونم ح ع همه كسم فدای پستونك خوردنت اي خدااااا😊 عكس يه روزگي سلناي قشنگم بعد مرخص شدن از بيمارستان ...
هفتاد روزگي دخترم
قربون خوابيدنت بشم من زندگييييييم موقع خواب دستاتوو باز ميكردي عشقم😁 الهي فدات بشم كه شبيه پسرا شدي😍 ...
تولد بابا جون به همراه سلنا
دوماهگي سلنا جون
امروز دومين ماهگردته دختر قشنگم سلناي من دومين ماهگردت مصادف شد با تولد بابا بهمن مثل هميشه خاله جون زحمت كشيد هم كيك رو خريد و هم تزئينات رو انجام داد اين دفعه ديگه بيدار بودي باهات كلي عكس انداختيم دختر نازم زندگيم از خاطرات دوماهگيت اين بود كه تازه ياد گرفتي با صداي بلند بخندي من فداي اون خنده هاي نازت بشم عشقمم بازم مثل هميشه عاشق شير خوردني حتي وقتي تو خواب عميق هستي سينمو كه از دهنت درميارم بازم دهنت رو تكون ميدي و تو خوابم شير ميخوري😄 فعلا نميتوني با اسباب بازيات بازي كني فقط ميمون آويزونت رو با دقت نگاه ميكني و دوسش داري دنياي من از خاطرات بدت هم واكسنت بود كه اين ماه بهت زديم د...